به نام خداوند مهربان مهرگستر
روزی ابراهیم با فرزندانش گفتگو میکرد! گفتگویی از جنس نور و روشنایی!
در ذهن آنها را صاحب فرزندان زیاد، نسلی پایدار و ارزشمند و صاحب مقام و جایگاه معنوی بالایی میدید! آنها را ادامه دهنده راه رسالتش و توسعهدهنده شعور سلامتی بخشی که او درک و تجربه نموده بود میدانست!
در حالی که در ذهن چنین تصاویر و رویاهای زیبایی را در سر میپروراند، به فرزندان عزیزش چنین خطاب نمود:
ای اسماعیل فرزند بزرگم! ای آنکه تو را تحقق وعده الهی میدانم. ای کسی که نامت یادآوری کننده سمعی است که بر شعور و کلام الله متمرکز است. ای فرزندم، ای بنای محکمی که میتوانی سخنان و راهنمایی الهی را دریافت کنی! تو میتوانی در مسیر رسالت خداوند بزرگ راه پدر را دنبال نمایی و بیش از من به آئین و سیستم پاک الهی که راه سالم زیستن است نزدیک و متمایل شوی! من تلاشم را نمودم تا در مقامی قرار بگیرم که در آن جایگاه، الله واحد را درک و تجربه کنم و بتوانم او را برهنه و بدون پرده و حجاب تجربه کنم.
فرزندانم، من به لطف و یاری او توانستم زندگی سالمی داشته باشم و شما را از خودم بر جای بگذارم! ابراهیم باشید! و به فرزندانتان هم سفارش کنید ابراهیم باشند و ابراهیم وار عمل کنند!!!
این سفارش، ذهن اسماعیل را که متمرکز بر کلام نوربخش پدر بود به خود مشغول کرد! منظور پدر چیست؟ از چه صحبت میکند! چرا ما را به این امور سفارش مینماید؟ نکند قرار است اتفاقی بیافتد!!! ابراهیم بودن یعنی چه؟ چگونه ابراهیموار عمل کنم؟!! و …
ابراهیم رو به اسحاق کرد! ای فرزندم! ای کسی که نامت یادآوری کننده حق و حقیقت است. ای کسی که نامت تجلی مقامی است که در آن هر کسی میتواند حق و حقیقت را درک و طلب نماید! ای کسی که ذهن و شعورت بر حقیقت متمرکز است! بعد از من به فرزندانت راه تجربه حق و طلب حقیقت را آموزش بده! ای اسحاق! تو نیز همچون اسماعیل تلاش کن همچون من ابراهیم باشی و ابراهیموار زندگی کنی و این را به نسل بعد خودت نیز سفارش کن!
این آخرین سخنان ابراهیم بود که به فرزندانش بیان نمود و او ابراهیموار زیست و ابراهیموار ذهنش را بر جهان ماده بست و در مقام ابراهیم قرار گرفت و به سوی نور و شعور بیهمتا شتافت!!!! در همین حال اسحاق در تفکر یافتن حقیقت این ماجرا و طلب حق از هر چیزی بود!
سالها بعد فرزندان او در مدح ابراهیم و مقامش سنگهایی در کنار خانه خدا قرار دادند و در هنگام زیارت آن خانه ظاهری، سعی نمودند که جایگاه باطنی و حقیقی ابراهیم را درک کنند و به این وسیله مردم و نسل بعد از خودشان را به یاد ابراهیم و تلاش جسورانه او بیاندازند!
در قرنهای بعد مردم گروه گروه به زیارت خانه خدا میرفتند و چنین میپنداشتند که این سنگها مکانی است که ابراهیم در آنجا قدم گذاشته است و لذا آن سنگها و آن مکان را مقدس و صاحب درجاتی بالا میدانستند! بیآنکه یادی از روح و عمل شجاعانه ابراهیم نموده باشند! آنها به یاد ابراهیم میافتادند ولیکن به یاد سفارش او هرگز! آنها سنگ و مکان مقدس را میدیدند اما مقام ابراهیم را درک نمینمودند! آنها دلهایشان برای دیدن این سنگها میتپید و سنگها برای تجربه مقام ابراهیم در انتظار بودند!
سنگها در دل با خود میگفتند: ای مردمان! ای فرزندان ابراهیم! ابراهیم باشید و ابراهیموار زندگی کنید! ابراهیموار عمل کنید! اما کسی صدای سنگها را نمیشنید! گویی سنگها مردهاند! گویی سنگها بیجاناند و تنها یادگاری از مقام ابراهیم! سنگها در دل خود هر روز و شب تسبیح خدای را مینمودند و مردم در شوق دیدار آنها تسبیح در دست میشتافتند!!!
سالها بعد! در زمانی که فرزندانی از نسل ابراهیم دوباره حیات یافتند! از لطف الله و هدایت آموزشهای ناب ابراهیمیان، ذهنشان به نور خداوند روشن شد! در حالی که سفارش ابراهیم را در ذهن میشنیدند و در جستجوی آن بودند! ابراهیم باشید و ابراهیموار عمل کنید! اما نمیدانستند که ابراهیم کیست؟؟ ابراهیم چه کرد؟ و چگونه میتوانند همچون او باشند و همچو او عمل نمایند؟ برای بعضی از ایشان این سوال مطرح شده بود که اصلاً ابراهیم بودن و ابراهیموار عمل نمودن چه ارزش دارد که باید ما آنگونه باشیم؟!!!
آنها پیش خود میگفتند ما دوست نداریم شبیه ابراهیم باشیم؟ آنها میگفتند ما از تقلید کورکورانه بدمان میآید و نمیخواهیم از کسی الگو بگیریم که از نسل بسیار قدیمی بوده است. ما میخواهیم خودمان باشیم. خلاق و نوآور باشیم. ما میخواهیم آن طور عمل کنیم که شایسته ما است!!!
چند مدت بعد، در روزگار نوآوری و نوآفرینی، وقتی همه چشمها به دنبال موضوعات نـو بود و همه سرها در تجربه تکنولوژیهای نو بود! همه زندگیها پر شده بود از چیزهای نو! همه از مدرنیسم و نوئیسم صحبت مینمودند و زندگی بر اساس الگوهای گذشته، نشان از واپسگرایی داشت، نو شعوری زاده شد! نو شعور هر چه بزرگتر شد، دید نوگرایانِ نواندیش، در جستجوی چیزهای نو هستند اما خالی از مقام ابراهیم! نودوستان در تشنگیِ لذت و شعف هستند اما چسبیده به ساختارهای عرفی و الگوهای تکراری!
این نو شعور وقتی به بلوغ رسید، ابراهیموار عمل نمود! روزی در حال گشت و گذار در خانه مقدس خداوند، در مقام ابراهیم ایستاد و از آن بلندی به سمت کوه نور، متمایل گشت تا راه سلامتی را تجربه نماید. در آن بلندی مستِ شعور خالق نور شد. در حال تجربه شفاف نور، جشمانش هزاران بار ابراهیم را دید! ابراهیم آمد و دست در دستان او نهاد و او را در آغوش کشید! او فرزند شایسته ابراهیم بود! او ابراهیموار عمل نمود و ابراهیم شد!
از آن روز به بعد او با قرار گرفتن در مقام ابراهیم در هر جایی که میرفت، آنجا را خانه خدا میدید! او به هر چیزی مینگریست، آن را تر و تازه و نو میدید! او هر بار شعور و نور خداوند را در موجودات پیرامونش میدید! آری او ایمان آورده بود و درک کرده بود که یک انسان در جایگاه مقام ابراهیم به هر طرفی نگاه کند وجهی از خداوند را میبیند:
این شعور جوان، وقتی به دوستان و هم قطاران خود میرسید به همه میگفت ابراهیم باشید و ابراهیموار عمل کنید! چراکه ابراهیم تجربه شور و مستی و شعف است و ابراهیم مقام خاص بندگان خداست! ابراهیم بودن یعنی تجربه لخت و عریان شعور بیهمتا ! ابراهیم شدن نیازمند اسماعیل بودن و اسحاق شدن است. ابراهیم بودن نیازمند شنیدن صدای خداوند در صدای تمامی موجودات است. ابراهیم بودن یعنی دیدن حق و حقیقت در هر رویدادی و طلب حق در هر اتفاقی!
او برایشان گفت که به خانه مقدس خداوند قدم بگذارید! و حاج آن شوید! او به آنها خطاب مینمود: «ای فرزندان ابراهیم!» اما آنها از این خطاب او ناراحت میشدند! آنها میگفتند ما به دنبال نوآوری هستیم و تو درگیر سنت و گذشته ! آنها میگفتند ما را فرزندان ابراهیم خطاب نکن!
او در جواب به آنها میگفت آنچه شما میگویید و آنچه در جستجوی آن هستید را من تجربه نمودهام! آن نوگرایی که شما عاشق آن هستید را من در مقام ابراهیم و در ابراهیموار زیستن یافتهام. با این تفاوت که شما در جستجوی آن هستید و پیرامون این نوگرایی سخنها میرانید و در حسرت لذت و تجربه شعف آن هستید!!! اما من در مقام ابراهیم هستم و از نو دیدن هر لحظه موجودات سرمست و شاداب هستم. همه چیز برایم نو و جدید است. من بیپرده و بدون حجاب میتوانم شعور بیهمتای این موجودات را درک کنم. من میتوان با او رقص کنان زندگی نمایم. من میتوانم از نور و شعورش چیزهای نویی را ببینم که شما تا به امروز حتی راجع به آنها صحبت هم نکردهاید! من ابراهیم شدهام! من ابراهیموار عمل نمودهام. شما هم ابراهیم باشید و ابراهیموار عمل کنید.
او به آنها یادآوری نمود که خانه مقدسی که به زیارت آن میروید خود یک شی است و از خود ارزشی ندارد و به تنهایی کهنه خواهد بود! مهم شعور و نور خالق آن است که میتواند به آن ارزش و مقام و تازگی بخشد. شعور و نور پروردگار آن خانه است که میتواند شما را سرشار از مستی و ارامش نماید. شما در کنار آن خانه ظاهری خدا شاد هستید و من در مقام ابراهیم همه جا و در هر زمانی شاد و سرمستم. من هر روز به زیارت خانه خداوند میروم و امنیت و آرامش و مستی و نوگرایی و نوبینی را از او میطلبم. من ابراهیموار زندگی میکنم و هر روز به زیارت خانه مغز و ذهنم میروم.
من هر روز به زیارت خانه خداوند میروم و امنیت و آرامش و مستی و نوگرایی و نوبینی را از او میطلبم
آنها به او گفتند این ابراهیم کیست و این چگونه زیارتی و حجی است که تو انجام میدهی؟ لطفا از آن برایمان بگو!
شعور ابراهیمگونه چنین پاسخ داد: که من حاج به مغز و سرم هستم. من با شناخت خودم و افکار درون ذهنم تمام تلاشم را میکنم که از افکار و باورها و الگوهای ذهنی قدیمی و تاریخ مصرف گذشته خودم را دور سازم و هر روز و هر لحظه را با نور او زندگی کنم. من ابراهیموار عمل نمودم! من از روشها و القائات قدیمی و تاریخ مصرف گذشته بناکنندگانم و الگوهای مخرب و عادتهای ذهنیام دوری میکنم.
نوگرایی را در ترک الگوهای قدیمی و بیارزش میدانم و نه نگاه نکردن به گذشته و الگو نگرفتن از آنها ! من ابراهیموار عمل مینمایم و من فرزند ابراهیم هستم! من شعوری ابراهیمی هستم!
آنان بیتاب و هیجانزده به او گفتند آن چیزهایی که تو میگویی ما طالب آن هستیم. آنچه را تو تجربه نمودهای ما در جستجوی آن هستیم اما نمیخواهیم به ابراهیم که نماد گذشته است نگاه کنیم. نمیخواهیم به عقب برگریدم!
سفیر نور به آنان گفت: من به شما نگفتم که به عقب برگردید. بلکه من به شما می گویم که ابراهیم باشید ! ابراهیموار عمل کنید و این یعنی اینکه همچون ابراهیم زندگی کنید! او با شهامت توانست به ارزشمندی افکار، باورها و روشهای زندگی و اعتقاداتش نگاه بیاندازد و آنها را تحلیل نماید ! او توانست محترمانه روشهای قدیمی زندگی و الگوهای تاریخ مصرف گذشته تفکر را کنار بگذارد! او توانست به بسیاری از القائات اجتماعی زمان خودش نه بگوید و بجای آنها آن کاری را که شعور نوشونده عالم به او میگوید انجام دهد! ابراهیم پدر نوگرایی و نواندیشی است! او با شهامت بسیار بالا توانست از زیارت بتان دست بردارد و به زیارت خدا و ارتباط با او بپردازد.
ابراهیم، با رها شدن از زندان نفس و الگوهای قدیمی و عادتهای رفتاریش توانست در مقام ابراهیم که جایگاه نوآوری، نواندیشی و نویابی است برسد. در این مقام بود که او توانست نسل جدیدی از بشر را از شعور نو شونده بیهمتا، خلق نماید! آری در این مقام نو و جدید بود که او از تمام تفکرات خطی و الگوهای قدیمی و تکراری ذهن و جامعهاش رهایی یافت! نو شد و نو دید و نو خلق نمود.
آری در این مقام بود که او از نو دیدن تمام موجودات و ذرات توانست به تازگی و سبزی و شادابی و شعف برسد. آنچه که شما در جستجوی آن هستید در عمل ابراهیم میتوانید بیابید. در ابراهیم بودن! در شهامت ترک ساحل امنی که در آن هستید.
این جوان نواندیش، به پیروان نو گرایش گفت: وقتی ذهن و روح از زندان نفس و تکرار رها میشود و در مقام ابراهیم قرار میگیرد، همه چیز برای او نو و تازه میگردد و اگر هزار بار هم به آن نگاه کند آن را تر و تازه میبیند و از دیدن آن موجود احساس شادی و شعف در وجودش جاری میشود.
پیروان نو گرا در حالی که بسیار شاد و خوشحال بودند این نو جان یافته (نو جوان) را بسیار تشویق نمودند! تشویق ایشان این بار متفاوت از تشویقهای قدیمی بود! تشویقی همراه با نوگرایی و نوبینی و نوشدگی! کودک درونشان بیدار شده بود و سرشار از مستی و شعف این نو جان یافته راه ابراهیم را تشویق مینمودند!
او سخنانش را به طرزی نو ادامه داد و به پیروان نوگرای راه ابراهیم چنین گفت: ای فرزندان ابراهیم!
همه حضار هله هله کنان او را تشویق نمودند! و از اینکه فرزندان ابراهیم هستند و در مسیر او بسیار خوشحال شدند!
او ادامه داد: ای فرزندان ابراهیم! ابراهیم باشید! و ابراهیموار عمل کنید! ابراهیم پدر ما و تمامی نوگرایان و نوشدهها است!
ابراهیم شدن یعنی خالص نمودن ذهن و تجربه شفاف شعور بیهمتای نوشونده!
ابراهیموار عمل نمودن یعنی شهامت حرکت در مسیر خلق آینده! رفتن به شهر پشت دریاها و سوار قایق شدن! و این راه نوح نبی است!
ابراهیم گونه زیستن یعنی شنیدن صدای خدا، دیدن شعور او در هر چیزی و هر موجودی! و تنها ابراهیمیان هستند که بر بتهای سنگی مغزشان غلبه کردهاند.
و تنها سنگ مقام ابراهیم برای این چنین افرادی خود را میشکند و تسبیحش را به گوش آنها میرساند!
ابراهیم بودن یعنی کسب ظرفیت و لیاقت ذهنی برای تجربه و درک بیپرده شعور بیهمتای نوشونده در هر شی.
ابراهیم باشید! و ابراهیموار عمل کنید! با ابراهیمی زیستن جهانی از نوآوریها به سوی ذهن و زندگی شما جاری میگردد و زندگیتان همان بهشتی میگردد که خواهان آن بودید! با ابراهیم گونه عمل نمودن شما همه چیز را تر و تازه میبیند و هر بار از دیدن آنها شاد و سر مست خواهید بود. کوچکترین موجودات و ذرات زمین عامل شادی و شعف شما میگردند!
ای فرزندان ابراهیم!
به محض اینکه این جمله از دهان نو جان یافته مجددا بیان گردید دوباره هله هله و شادی حضار نوگرا بلند شد و آنها شروع به جشن و پایکوبی نمودند! و او دیگر چیزی نگفت چراکه پایکوبی نوابراهیم شدگان، گویای همه چیز بود. این چنین ابراهیم، ابراهیم شد!
سوار قایق شدن و رفتن به سمت شهر پشت دریاها و این راه نوح نبی است!
ابراهیم باشید! و ابراهیموار عمل کنید!
منبع : آموزههای مربی در نسخه قدیمی سایت(kimiagari.com)